شكوه سروش آذر
نخستين قهرمان شطرنج بانوان ايران
سال 1334 در تهران و در خانوادهای هنرمند چشم به جهان گشودم و پنجمین فرزند خانوادهام هستم. وقتی خاطرات دوران کودکیام را ورق میزنم، قبل از هر چیز روزهایی برایم زنده میشوند که مادرم افسانههای هزار و یکشب را برایمان تعریف میکرد و پدرم با داستانهای شاهنامۀ فردوسی روح راستی و ایرانپرستی را در ما میدمید. از کودکی عشق وافری به مطالعه، ورزش، و نقاشی در خودم احساس میکردم و اسطورۀ محبوبام جهانپهلوان تختی بود.
سیزده ساله بودم که بازی شطرنج را در خانواده فراگرفتم و در هر فرصتی با خواهرها و برادرها و بچههای فامیل شطرنج بازی میکردم. در آن دوران در دبیرستان نوربخش والیبال بازی میکردم و علاوه بر شطرنج، به شنا، دوچرخهسواری، پیادهروی و پینگپونگ علاقهمند بودم؛ و برای تلطیف روحم نقاشی میکردم. دو بار نیز در مسابقات نقاشی تهران مقام اول را به دست آوردم. زمانی که قدم به مسابقات شطرنج گذاشتم، عطر بازیهای فیشر و اسپاسکی جهان را پر کرده بود و بچهها در کوچه و خیابانها شطرنج بازی میکردند و فضای فرهنگی زیبایی در شهر حکمفرما بود. در هفده سالگیام اولین دورۀ مسابقات شطرنج آموزشگاههای تهران در سال 1352 و با حضور پنجاه نماینده از هفده ناحیۀ آموزش و پرورش تهران برگزار شد و مقام نخست مسابقات را کسب نمودم. این موفقیت برایم شروعی دلپذیر بود.
شطرنج ورزشی است برای غنای فکر که ایجاد ذوق، خلاقیت و ظریفاندیشی میکند. ترکیبات باشکوهی که در صحنۀ شطرنج خلق میشود، میتواند به جذابیت یک تابلوی هنری و یا یک فرآیند تاریخی باشد، که فقط شطرنجبازان قادر به درک کامل زیبایی آن هستند. به روایتی صفحۀ شطرنج آینۀ تمامنمای زندگی بشری است. امیدوارم که با بسط و گسترش این ورزش در بین مردم، همه از لطف و حُسن آن بهرهمند شوند.
سال 1353 دومین دورۀ مسابقات قهرمانی آموزشگاههای تهران انجام شد و برای دومین سال پیاپی به مقام قهرمانی رسیدم. مهرماه سال 1353 مسابقات قهرمانی شطرنج بانوان ایران برای اولین بار برگزار شد و توانستم مقام نخستین قهرمان شطرنج بانوان کشور را به نام خود ثبت کنم. همان سال در کنکور دانشگاه ملی (شهیدبهشتی) پذیرفته شدم و فعالیتهای شطرنجی خود را در بخش دختران و پسران دانشگاه ادامه دادم.
در دوران دانشجوییام به علت علاقه به کار خبرنگاری، کلاس مطبوعات تاج را با موفقیت پشت سر گذاشتم و فعالیتهای فرهنگی خود را در مجلۀ «تاج ورزشی» برای تهیۀ اخبار و گزارشات شطرنج آغاز کردم. کسب سه دوره قهرمانی شطرنج بانوان ایران از افتخارات من است:
1.قهرمانی نخستین دورۀ شطرنج دوشیزگان و بانوان ایران درسال 1353
2.قهرمانی دومین دورۀ شطرنج دوشیزگان و بانوان ایران در سال 1355
3. قهرمانی سومین دورۀ شطرنج دوشیزگان و بانوان ایران در سال 1356
عناوین دیگری که کسب کردم، از این قرار است:
-قهرمانی نخستین دورۀ شطرنج دختران آموزشگاههای تهران در سال 1352
-قهرمانی دومین دورۀ شطرنج دختران آموزشگاههای تهران در سال 1353
-قهرمانی شطرنج بانوان تهران در سال 1354
- قهرمانی شطرنج دختران جام کیهان ورزشی در سال 1354
- قهرمانی شطرنج دختران باشگاهها – مسابقات بانک سپه در سال 1355
-قهرمانی شطرنج دانشجویان دختر بین سالهای 1353 تا 1357
- قهرمانی شطرنج دختران باشگاههای تهران بین سالهای 1353 تا 1357
-قهرمانی شطرنج دانشجویان پسر – دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) در سال 1355
- قهرمانی شطرنج دختران کاخ جوانان تهران بین سالهای 1354 تا 1356
-نمایندۀ منتخب بانوان ایران در مسابقات شطرنج غرب آسیا در هند به سال 1357
در دهۀ 1350 دستگاه ورزش برای شطرنج اهمیت کمتری قائل بود. در فدراسیون شطرنج نیز نگاهها بیشتر معطوف به شطرنج مردان بود تا بانوان. چیزی که ما در آن روزها آرزو میکردیم، خوشبختانه اکنون محقق شده است؛ مثل تشکیل مدارس شطرنج در ایران، بسط و گسترش شطرنج از سنین کودکی، بهرهمندی از مربیان داخلی و خارجی، و شرکت در مسابقات متعدد داخلی و خارجی برای کسب تجربۀ بیشتر، که همۀ این امکانات بر تعداد شطرنجبازان استاد و استادبزرگ ما افزوده است.
بعد از انقلاب اسلامی به دلیل بستهشدن فدراسیون، در اوج قدرت و با ناباوری مجبور به ترک بازی شطرنج شدم. در سال 1359 ازدواج کردم و از تهران دور شدم و بیشتر از گذشته جذب کتاب و مطالعه شدم. نوشتههای موردعلاقۀ من غالبا در حوزههای ادبیات، افسانهها و اساطیر، روانشناسی و علم رؤیا از دیدگاه روانشناسانه، عرفان، و تاریخ قرار میگرفت. علاقهام به تاریخ را بیشتر مدیون ویل دورانت مورخ بزرگ هستم که میگوید: «تمدن رودیست با دو ساحل؛ بیشتر تاریخنگاران تنها به خود رود توجه دارند، که به دست آنها که میکشند و میدزدند و غوغا میکنند، پر از خون شده است. من تلاش فرهنگی خود را در مجموعۀ تاریخ تمدن وقف نوشتن حوادثی کردم که در دو ساحل رود اتفاق افتاده و میافتد. جایی که مردمان گمنام خانه میسازند، عشق میورزند، کودک میپرورند، آواز میخوانند، شعر میگویند و مجسمه میسازند.»
افراد تأثیرگذار زندگیام فراواناند. از جمله حکیم فردوسی، نظامی، عطار، سعدی، مولانا و شمس تبریزی، حافظ، دانته، ویکتور هوگو، پوشکین و کارل گوستاو یونگ. مولانا را پیر خود میدانم و بهترین لحظات عمرم وقتی است که مثنوی میخوانم و از گرما و عطوفت گفتارش لذت میبرم. گری کاسپاروف قهرمان سابق شطرنج جهان به خاطر روح آزادیخواهیاش مورد تحسین من است. نقاشیهای استاد فرشچیان، لئوناردو داوینچی، ساندرو بوتیچلی، کلود مونه، و ونسان ونگوگ من را مجذوب میکند. و شنیدن قطعات موسیقی باخ، بتهوون، موتزارت، و شوپن روحم را جلا میدهد. به نویسندگی نیز علاقهمندم و تحقیق و پژوهش در زمینۀ رؤیا را دنبال میکنم. چیزی که من را به سوی دنیای رؤیا جذب کرد، زبان رؤیا بود که کهنترین زبان دنیاست و دروازهایست که بر جهان اسرارآمیزی که همان جهان ناخودآگاهیست گشوده میشود. نیچه دربارۀ رؤیا گفته است: «رؤیاهای ما بیش از ادراک و احساسات ما به واقعیت وجودیمان نزدیکاند.»
در خاتمه پیشنهادم به دستگاه ورزش و فدراسیون شطرنج ایران این است که در صورت امکان موزهای به نام بزرگمهر حکیم، نخستین شطرنجباز ایران، تأسیس شود؛ تا شطرنجبازان تیم ملی از آغاز تاکنون، بتوانند خاطرات و آثار و جوایز خود را برای نسلهای بعد به یادگار بگذارند و دوستداران شطرنج نیز از تاریخ و سیر شطرنج در ایران مطلع شوند.
منبع : سايت رسمی فدراسيون شطرنج جمهوری اسلامی ايران